آنچه در من ميگذرد

ساخت وبلاگ
جلاد

با شمشير مياد ، صورت پوشيده

اعدامي از اعماق وجودش التماس ميكنه ،

ترس 

مرگ 

زجه

گوشت هر نظاره گري ريش ميشه ،

جلاد اما يه ديوار فلزيه ، تصميم گرفته شده

شمشير ميره بالاي سر

برق شمشير ،

فرود 

تمام

آنچه در من ميگذرد...
ما را در سایت آنچه در من ميگذرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marknote بازدید : 106 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:08

پريشب ، نزديكاي ٤ و ٥ يه اتفاق عجيب افتاد

از صداي گريه خودم بيدار شدم ،

روحم بود ، داشت گريه ميكرد

حالا اسمشو هرچي كه بزاري ، روح ، ضميرناخودآگاه ، منِ برتر

اما من اصلا نفهميده بودم ، وقتي بيدار شدم ديدم نشستم ، چشمام خيس بود و صورتم پر اشك

داشتم هق هق ميزدم ،

جهنم ضربشو, زد به من !

روحم گريه ميكرد ، 

و من نفهميده بودم ...

آنچه در من ميگذرد...
ما را در سایت آنچه در من ميگذرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marknote بازدید : 108 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:08

دست از جدال كشيدم ،

ميدونو خالي كردمو بقيشو به دست خدا سپردم

خداوند به جاي من جدال خواهد كرد

انتقام خواهد گرفت !

آنچه در من ميگذرد...
ما را در سایت آنچه در من ميگذرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marknote بازدید : 93 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:08

خدر خواب تو را ديدم ، ديدم كه اينجايي

عطرت مرا مست كرد ، گفتي كه ميماني

چشمم به نگاهت بود ، دستت نوازش كرد

قلبي كه تورا هر شب تا صبح ستايش كرد

چشمان تو مرحم بود بر زخم منِ ويرانه

عشقت مرا كور كرد ، دل شد يه ديوانه

دلگرم نبودي تو ، انگار كه جانم رفت

لعنت به آن كَس كه از تو جدايم كرد

آنچه در من ميگذرد...
ما را در سایت آنچه در من ميگذرد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : marknote بازدید : 104 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:08